-
آسمان
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 15:03
من می تــوانم پرواز کنمـــــ اما نمی توانم زمین را آســــمان کنم.
-
رابطه مثل یک پرنده
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 14:49
روابط مانند پرندگان هستند اگر آنها را خیلی محکم نگه دارید می میرند اگر خیلی سست نگه دارید می پرند اما اگر انها را با مراقبت و دقت نگه دارید برای همیشه کنارتان خواهند ماند... یک پرنده بمانید ...
-
نبض عشق
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 23:42
نبض عشق کوچه را که می گیری یادت باشد پای آبله را ریگ ها عیادت کردند. خاطرت می آید اینجا همان شهری بود که بر فرازش پرواز کردیم. داغی ریگ ها مبارک و زیباست. دل داغ نبینی ... یک پرنده
-
و عشق.
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 02:12
و عشق. . . تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد مرا رساند به امکان یک پرنده شدن سهراب سپهری
-
آسمان
جمعه 29 دیماه سال 1391 16:46
زندگی باغ پر از بال پرنده است پرنده در فکر دام پر از دانه است دانه زندگانی پر از دام و زندگی دانه است از این دام و دانه بردین محال است بر این بام و بال بریده دانه چکار است پرنده پرنده پرواز را دام باید ما پرنده های آسمان لایتنهایی ، اسیر و افتاده بر دام زندگی و زمین هستیم، ناگزیر از برداشتن دانه ای هستیم که بازگشتمان...
-
آزاد
جمعه 22 دیماه سال 1391 23:25
پرنده به دانه های روی دام خیره بود؛ چگونه بمیرد ...؟! گرسنه و آزاد؛ یا، سیر و اسیر .....
-
فریاد پرواز
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 14:52
در رویاهای هنوز کودکانه ام تو را می بینم که چون باد می وزی باد صبا را می گویم چون ابر می باری بر باغ های تشنه ی بی حاصل و چون جاری همیشه ی رود زمزمه می کنی نجوای سفر رادر گوش مردمان. و باز می بینم تو را در انتهای جاده ی مه آلود زندگی در شولایی از نور و با علمی در دست که در باد تکان می خورد و می شنوم فریادت را که: آی...
-
چشم پریدن
شنبه 11 آذرماه سال 1391 15:21
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند به من خسته به جز چشم پریدن نرسد «صائب تبریزی»
-
حیاط خلوت
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 21:07
در دلم حیاط خلوتی ست، غرق در سکوت مثل لحظه های خواب هر غروب وقت گرگ و میش پنجره خیره می شوم به آسمان روبه انتهای آفتاب آن زمان، از خودم هزار بار دور می شوم می روم ته حیاط خلوت دلم مثل روزهای اول رسیدنم، خالی از غرور می شوم حرف می زنم با غروب و با خدا، با تمام آیه ها
-
خیالم
جمعه 14 مهرماه سال 1391 18:08
خیالم زیادی پرواز می کند ... باید بال هایش را بچینم و بگذارم روی طاقچه ...
-
پرو بال
جمعه 14 مهرماه سال 1391 18:06
آب را گل نکنید! ماهی، پرِ پرواز ندارد ...
-
دعای فرج
جمعه 14 مهرماه سال 1391 18:05
تو نور و نرگس و نماز می آوری برای من چقدر دیر کرده ای بیا سری به ما بزن به خاک مژده داده ام که باز می رسد بهار دوباره غنچه می کند درخت خشک انتظار تمام این درختها که چشمشان به راه توست ببین که برگهایشان چه سبز در نگاه توست به "یک پرنده" گفته ام که تازه می شود پرت کسی ز راه می رسد و می شود تو باور ت به چشمه ها...
-
یک باور دیگر
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 18:51
あなたは確かに 翼を手にしたのだ あなたの想いは世界を巡って 僕の元にも届いている… 雨澤慎悟 You really got a wing. Traveled the world, your thoughts are reaching me. شما حقیقتا بالی دارید.. برای گشتن در جهان من به این تصویر دست یافتم. هدیه ای از شرق دور برای یک پرنده.
-
پرواز را بیاوز
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 19:16
وقتی راه رفتن آموختی ،دویدن بیاموز .وقتی دویدن آموختی ،پرواز را ! راه رفتن بیاموز ، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند . دویدن بیاموز ،چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر. و پرواز را یاد بگیر ، برای آنکه به اندازه فاصله زمین تا آسمان...
-
دلتنگی
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 23:41
میگویند دلتنگ نباشم! خداى من... انگار به آب میگویند خیس نباش به آسمان می گویند بی ستاره باش به بهار که ترانه نسرا پاییز را زرد مباش ای آتش نسوزان خورشید تاریک شو به مدار هستی می گویند بر رودخانه ای شو در خلافش برو به هوا می گویند خفه کن و در خلع زنده بمان به پرنده می گویند پرواز نکن! آسمان...
-
چند روز پیش که روی زمین نبودم...
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 22:58
چند روز پیش که روی زمین نبودم... روی زمین از خاک پاک بود. باران می آمد. زمین پر از سبزه و گل بود. و هوا عطرآگین..وای که چه عطری داشتند. من زیر باران بهار، بر فراز ابرهای روشن در زیر نور و رنگ، سبک بال پرواز می کردم. فرشته هایی دیدم، روی زمین باران را به آسمانها هدیه می دادند. آن روز آرزویم نشستن روی زمین خاکی در کنار...
-
افطار
دوشنبه 23 مردادماه سال 1391 23:40
شهر در سکوت فرو رفته دلها آرام گرفته نماز بر پاست هیاهوی سکوت نماز، شهر را روشن می کند. بی قراری دلها در آغوش آسمان پهناور تپشی ستاره وار از مهربانی هاست افطار قبلهای ناآرام را اینگونه تماشا می کند. آرامش بخش هستی...خداااا
-
آخرین پرواز
جمعه 13 مردادماه سال 1391 05:15
روزی به اونجا رسیدم که نوشتم و گفتم و خواندم که رسالت من این است: «نگذارم پرنده ها پرواز را فراموش کنند.» خدا را شکر در راهم. آخرین پرواز پسرک دلش گرفته بود و تو تاریکی شب به تنهایی قدم می زد.هوا سر بود و برف زمینو سفید کرده بود دلش می خواست فقط راه بره. برگشت تا به جای پاهای خودش روی برفا نگاه کنه! یه پرنده کمی عقب...
-
بال شکسته
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 19:07
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟ « دکتر علی شریعتی » بالهایم می شکنند و قفس نمی شکند؛ خم شد زیر بار این شکستن، کمر آبروی دلم. «یک پرنده»
-
بال پروازم...
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 22:37
تو هواییام کردی نباشی میافتم؛ میمیرم. بال پروازم.... دست هایت را باز میکنی و بچه گنجشکی با بال های بی پر از لانه اش سقوط میکند.. sin re
-
زن یک پرنده است
شنبه 10 تیرماه سال 1391 21:26
در سرزمین من زنی از جنس آه نیست این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست زن یک پرنده است که در عصر احتمال گاهی میان پنجرهها هست و گاه نیست افسرده میشوی اگر ای دوست، حس کنی جز میله های سرد قفس تکیهگاه نیست (( المراءة ریحانة و لیست بقهرمانة )) زن یک ریحانه است نه قهرمان پیامبر اعظم(ص) در سرزمین من زنی از جنس آه نیست این...
-
رویاهایت
جمعه 9 تیرماه سال 1391 10:42
ویاها تجدیدشدنی است; مهم نیست سن و شرایط ما چیست. هنوز توانایی های دست نخورده ای در درون ما وجود دارند و زیبایی تازه ای در انتظار ظهوراست! ... به رویای خود سخت بچسبید, اگرچه رویاها از بین بروند, زندگی, پرنده ی بال و پرشکسته ای است که نمی تواند پرواز کند! در درونت جزیره ای از سلامتی عقل وجود دارد که همان خودبرتر توست;...
-
پرواز ِ آزادی
جمعه 2 تیرماه سال 1391 23:21
نباید شیشه را با سنگ بازی داد نباید مست را ، در حال ِ مستی...دست ِ قاضی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتم را به دست ِ خیس ِ باران داد کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند ! ... نباید در حصار ِ میله ها با دانه ای گندم ، به او تعلیم ِ ماندن داد !
-
پرنده باش
جمعه 2 تیرماه سال 1391 15:01
منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش دکتر علی شریعتی / تاریخ و شناخت ادیان 2 / صفحه 178
-
بال شکسته
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 11:11
درمسلک مامعنی پروازچنین است" بابال شکسته به هوای توپریدن
-
پرنده رفت و..
شنبه 27 خردادماه سال 1391 10:01
پرنده رفت و سفر کرد ولانه خالی ماند هزار خاطره از وی درین حوالی ماند پرنده رفت وازو آشیانه مانده به جا سکوت مطلق وقحط ترانه مانده به جا پرنده رفت ، غزل رفت خوش صدایی رفت تمام آن همه زیبایی خدایی رفت پرنده رفت ، سخن های آفتابی نیست وبا پریدن او سرخ وسبز وآبی نیست پرنده دایهء گل بود ، یار ومطرب باغ پرنده عاطفهء محض بود...
-
باز پرواز
شنبه 27 خردادماه سال 1391 09:48
گفتم که سینه ام پر از آواز است بالی بده شانه ام پر از پرواز است فرمود که آرام تـــــــر .. آرام .. آرام ای سالک عشق، بند کفشت باز است
-
فرزندان پرواز
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 18:49
لطفا بر روی لینک موزیک زیر کلیک کنید. تقدیم به فرزندان شهید به یاد پــدران پـــرواز پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقفهای دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز میشوند نمیتوان جست، بهتر آنکه پرندهی روح، دل در قفس نبندد پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ...
-
جای پرواز
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 01:59
خدایا از این دنیا به اون دنیا رونده ایم .. خودت به فریادمون برس! خیلی غمباره ببینی, جا برای نفس کشیدن یک نفر دیگه نمونده باشه!!! جا برای پرواز "بالها" !!! آسمان خدا بی نهایت و زمین اش برای بشریت گستره است! خدایا ما را از نسل بشر و گستردگی آسمانت را فرصت پرواز بدار.. آمین
-
کلید پرواز
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 17:07
کی در کدام اوج به من بال می دهی؟ هان ای کلید دار عزیز حصار من ... باران بارها از آسمان دل به زمین رسید! چه وقت من از زمین به آسمان دل می روم!؟